درستايش ماه بانو

ساخت وبلاگ

به جز تو

قلب خودم را

به هیچ کس نسپردم

تو هم 

غمی به جهانم 

اضافه کردی و رفتی 

درستايش ماه بانو...
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 10 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

این آغوش را تا یخ نزده.. تا از بغل نیوفتاده باید بچشی... این انگشت ها که باید لایِ موهایت بپیچند را و این گونه هایِ تب دار را همین شب ها باید ببوسی... این زنده بودن را همین امروز همین حالا باید زندگی کنی... این "مــن" را..... همین حالا باید دوست بداری... شاید فردا برایِ هر اتفاقِ خوبی دیر باشد.... + نوشته شده در  ساعت   توسط آدم برفي  |  درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : همین,حالا,دوستم,بدار, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

دلتنگی آدم را به خیابان می کشد

دلتنگم!

و مردم نمی فهمند

قدم زدن -گاهی-

از گریه کردن غم انگیز تر است!  

+ نوشته شده در  ساعت   توسط آدم برفي  | 
درستايش ماه بانو...
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : دلتنگم, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 15 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

ابري خبر كن قاصدك باران عطري بي افشان بر حياط خانه ، شب بو جان من ميهمان دارم مبادا خاك برخيزد حالاكه وقت آبرو داريست ، جارو جان اينقدر بي تابينكن پيراهن نازم هي روي پيشاني نيا وشيطنت، مو جان وقتي تو مي آيي در وديوار مي چرخد انگار چيزي خورده باشد خانه ، بانو جان عاشق شدن را داشتم از ياد مي بردم اين شير را بيدار كردي ، بچه آهو جان در چشم هايت شيشه ي عمر مرا داري وقتي مي بنديش ديگر مرده ام ، كو!؟‌ جان كو!؟جان كه بر خيزم ، تو اين سهراب را كشدي گيرم كه روزي بازگردي ،‌ نوشدارو جان... + نوشته شده در  ساعت   توسط آدم برفي  |  درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : ميهمان,دارم, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 15 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

پيچيده اش مي كني اين قصه سر وته ندارد اين قصه جاريست تا تو هستي و  من براي هر بار ديدنت  هزار بار نقشه مي كشم... هزار بار زير لب با خود  جملاتي مي چينم كه آخرش ختم خواهد شد... به لال شدن... پيش چشمانت... + نوشته شده در  ساعت   توسط آدم برفي  |  درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : قصه, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 9 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

اسمش چیست؟ این حس، این حال؛ همین که وقتی به تو فکر می کنم از گوشه ی لبهایم لبخند چکه می کند!   اسمش چیست؟ این کار، این رفتار؛ که نشسته‌ام و تو را مو به مو مرور می کنم و عطر موهایت گیجم می کند؟   اسمش چیست؟ این رویا، این خیال؛ که تو از دور می‌آیی و انار‌های باغ شعرم کال کال، سینه چاک می کنند؟   اسمش را چه بگذارم  که تو، دوستت دارم معنی‌اش کنی؟ + نوشته شده در  ساعت   توسط آدم برفي  |  درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : اسمش,چیست؟, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 5 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

دوست داشتنت زیبا ترین حس دنیاست... برای دوست داشتنت نیازی به اجازه ی پدرم نیست... و نه حتی تایید مادرم... برای دوست داشتنت لزومی ندارد... به نداشته هایت فکر کنم... به اینکه نمی توانی خواسته هایم را برآورده کنی... برای دوست داشتنت مقایسه لازم نیست...! چون نمی خواهم انتخابت کنم... فقط می خواهم دوستت بدارم...! برای دوست داشتنت همین که چشمانم را ببندم... و کنارت راه بروم کافیست... بدون هیچ لمس و آغوشی...! برای دوست داشتنت همین که دیر به دیر در کنارت، هوای بهار را نفس بکشم و قلبم را گرم کنم کافیست... همین که کنارت،با فاصله،قدم بزنم و... شکوفه ها را متر کنم، ببینم که نگاهم می کنی و میخندی،کافیست...! درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : زیبا,ترین,دنیا, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:21

ماه بانو زندگی من از روزی آغاز شد که تو را دیدم و بازوانت راه دهشتناک جنون را بر من سد کرد و تو سرزمینی را نشانم دادی که در آن تنها بذر نیکی می‌پاشند. تو از قلب پریشانی آمدی تا تسکین دهی تب و دردم را و من درختی بودم که در جشن انگشتانت می‌سوختم از اشتیاق من از لب‌های تو متولد شده‌ام و زندگی‌ام از تو آغاز می‌شود. درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : روز تولدم,روز تولدم غمگینم,روز تولدم چند شنبه بوده, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 6 تاريخ : جمعه 3 دی 1395 ساعت: 10:26

امروز هم بی «صبحت به خیر عزیزم» ات آغاز شد یک جمله ی ساده که  قادر بود خورشید مرا از پشت کوهها بیرون بکشد بالا بیاورد بنشاند پشت میز صبحانه   من در ادامه ی شب میز را چیدم من در ادامه ی شب صبحانه ی گنجشک ها را دادم من با چراغهای روشن به خیابان زدم و هیچ کس نمی دانست در درونم مرد دیوانه ایست که روزش  به شنيدن چند کلمه... از زبان تو، وابسته است. درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : بقیه در ادامه ی مطلب, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 19 تاريخ : جمعه 3 دی 1395 ساعت: 10:26

خاتونم... تو رفتي...انگار من از اول نبودم در این آشفته بازار بودنِ  تو  خوب  بودنِ تو شاید تنها امید است برای خورشید که هر روز صبح انگیزه ای برای طلوع کردن داشته باشد  و تنها امید است برای من که باشم ... که نفس بکشم ... که گل نرگس بخرم درستايش ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت درستايش ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : تو رفتي مرتضي پاشايي,تو رفتي,تو رفتي پاشايي, نویسنده : 0dardekhamoosh4 بازدید : 17 تاريخ : جمعه 3 دی 1395 ساعت: 10:26